اگر بخواهیم نظرات رسمی امام(س) را در مورد آقای قطب زاده بدانیم مرور اجمالی آنها که در صحیفه امام (18 بار در 11 مورد) آمده به صورت زیر تا حدودی کمک می کند:
- 17 اردیبهشت 58: در مورد پیگری وضعیت امام موسی صدر امام(ره) فرمودند: «آقاى قطب زاده را یک دفعه فرستادیم به لیبى دنبال این مطلب...(ج‏7، ص199)
- 21 تیر 1358: طی حکمی به آقای موسوی خوینی ها چنین نوشتند: «مقتضى است جنابعالى تشریف ببرید در سازمان رادیو- تلویزیون با همکارى جناب آقاى قطب زاده، امور و برنامه‏هاى آنجا را تنظیم کنید که موجب شکایت مردم نباشد. البته توجه دارید که این دستگاه اسلامى است و باید جداً از برنامه‏هاى انحرافى احتراز شود. توفیق جنابعالى را خواستارم. (ج‏9، ص47)
- 28 تیر 58: بنظر می رسد آقای قطب زاده با آقای خوینی ها همکاری نکرد و روز 27 تیرماه امام با نخست وزیر مشورت هایی کردند و قرار شد شورای سیاست گزاری در صدا و سیما بوجود آید. اما بسیاری از کارکنان صدا و سیما در 28 تیرماه خدمت امام رسیدند و گویا از دیکتاتوری در صدا و سیما شکایت داشتند که امام طی بیانات مفصلی در این دیدار سه بار از قطب زاده نام بردند. یکی به مناسبت شکایات زیادی که در مورد افراط در پخش موسیقی های بعضاً مبتذل از صدا و سیما پخش می شد امام(س) چنین گفتند: «اینکه ما مى‏گوییم که اینها را از بین ببرید و مکرر من گفته‏ام، شاید تا حالا ده مرتبه بیشتر من به آقاى قطب زاده گفته‏ام که آقا این را بردارید از آن، مى‏گوید نمى‏شود. من نمى‏دانم این «نمى‏شود» یعنى چه؟ چرا نمى‏شود؟ شما به عرض من گوش بکنید. من عرض مى‏کنم که اگر ما یک کارى که صلاح ملتمان است بکنیم، غربیها یا غرب زده‏ها بیایند به ما اشکال بکنند و بگویند که اینها کهنه‏پرستند، ما باید دست برداریم برویم سراغ آنها؟ یا نه، ما باید مصلحت خودمان را ملاحظه کنیم.» (ج‏9، ص157)
مسأله دیگر این است که- دیروز هم آقاى نخست وزیر و اینها که اینجا بودند مسئله رادیو و تلویزیون طرح شد- یک شورا باید باشد در رادیو تلویزیون. و چاره از این نیست. باید یک نفر مشرف نباشد، که هر چه دلش بخواهد بکند، یک شورا باشد. این شورا یک نفرش را من تعیین مى‏کنم؛ یک نفرش را نخست‏وزیرى تعیین مى‏کند؛ و دو نفرش را خود رادیو تلویزیون تعیین مى‏کند. و آن ثالثش را هم بعد صحبتش مى‏شود که‏ ثالثش هم حالا یا ما یا ایشان تعیین مى‏کند. که پنج نفر باید باشد آنجا. و این پنج نفر اداره رادیو تلویزیون را با شور، با مشورت اداره بکنند. و یک رأى براى قوّه مجریّه باشد که او مدیر است. مدیرْ قوّه مجریّه است. دیروز صحبت اینجا شد که اگر چنانچه آقاى قطب زاده حاضرند به این طرح که صد در صد عمل بکنند، آقاى قطب زاده باشند، من میل دارم که او باشد. و اگر حاضر نیستند به این وضع که با شور باشد و ایشان مجرى باشند و تخلف از شور نکنند، ایشان اگر این را حاضر نیستند، تشریف مى‏برند کنار، یک کسى دیگرى را شورا انتخاب مى‏کند و تصویب مى‏کند و دولت هم- عرض بکنم که- قرار مى‏دهد. و با مشورت این کار باید اداره بشود، تحت نظر یک کس- که دیکتاتورى تو کار بیاید و فشار توى کار بیاید و اینها- نباید باشد، یک جمعیت واحد. اگر یک وقتى شما ملاحظه کردید که این پنج نفرى که تعیین شده‏اند پنج تا دیکتاتور تعیین شده است، شما شکایتتان را مى‏آورید اینجا که خیر، این پنج نفر، پنج نفر دیکتاتورند و به دیکتاتورى عمل مى‏کنند؛ یا خطاکارند و به خطا عمل مى‏کنند، مى‏آورید تا اصلاحش بکنیم... (ج9، صص160- 159)
گویی برخی کارکنان صدا و سیما مطالب دیگری در مورد آقای قطب زاده گفته بودند که دوباره امام مطالب فوق را اینگونه تکرار کردند: «به آقاى بازرگان، گفتم که شما آقاى قطب زاده را بخواهید و به او بگویید که مسأله این است. اگر شما حاضرید در این مسأله که شما مدیر باشید و مجرى، و شور باشد، و در آن شور اکثریت آنجا باشد، شما یک رأى، دیگران هم هر کدام یک رأى، اگر شما حاضرید که این طور باشد که شما هم مجرى فقط باشید، دیگر دخالت زاید بر اجرا نکنید، شما اگر حاضرید، شما باشید. اگر شما حاضر نیستید، یکى دیگر. باید مصوّبات شورا حاکم باشد در این. اگر غیر این باشد، باید هر کس که مخالف است برود...» (ج9، ص161)
-10 مهرماه 58: امام در جمع هیئت دولت مطالبی راجع به تبعیدشان به ترکیه و عراق و سپس هجرت به فرانسه گفتند و به مناسبتی از آقای قطب زاده به عنوان دوستان ذکری کردند:« ما در پاریس که وارد شدیم، البته دوستان آنجا، آقایانى که بودند، همه به ما محبت کردند. من جمله آقاى حبیبى تشریف داشتند؛ آقاى بنى صدر بودند؛ آقاى قطب زاده بودند...» (ج‏10، ص197)
- 12 مهر 58: آقای قطب زاده و آقای موسوی خوینیی ها و کارکنان دولت خدمت امام رسیدند که در این دیدار امام(س) سخن خود را اینگونه شروع کردند: «خوب است که حالا آ...

. انتهای پیام /*